ما اكنون در صدد آن نيستيم كه انگيزههاي اين كار را بررسي كنيم؛ تنها به اختصار ميگوييم كه اين عمل از ايدئولوژي جديدي نشأت گرفته بود كه اتحاد شوروي در تفسيري كه از جهان واقع و از تاريخ انساني داشت آن را اعلام كرده و بر اساس آن در برابر اديان اعلام جنگ داده بود، و ميدان اين جنگ، تعليم و تربيت و انديشه و دستگاههاي فرهنگي و ارتباطي بود كه طبعا اسلام و مسلمانان سهم بيشتري از اين حمله داشتند. جنگ بر ضد اسلام همراه با كوشش فراواني بود كه ميخواست حتي سابقه تاريخي مسلمانان را هم نابود كند؛ مسلماناني كه حتي از اعلام موجوديت خود و از ايجاد رابطه با ملتهاي مسلمان ديگر محروم بودند.
البته اين كار به يك نتيجه دو بُعدي منجر شد، زيرا از يك سو حقايق با پردههاي ضخيمي از تحريف و گمراهسازي پوشيده شد، و از سوي ديگر، در دلهاي مسلمانان و ديگران كه عطش آشنايي درست با اسلام را داشتند، علاقه به كشف حقيقت بيشتر شد و آتش آن شعله كشيد. هنوز روزهاي تحصيل در دانشگاه را به خاطر داريم كه علاقه شديد برادران دانشجوي مسلمان خود را ميديديم كه از ما ميخواستند نسخهاي از قرآن كريم را به آنان هديه كنيم، هر چند به زبان عربي باشد، كه طبعا با آن آشنايي نداشتند و حروف آن را نميشناختند. اين اشتياق و حسرت پس از شكست ايدئولوژي سابق و فروپاشي اتحاد شوروي و روشنشدن بسياري از واقعيتهاي دردناك كه زماني طولاني بر روي آنها پرده كشيده شده بود، بيشتر شد، و ترجمه معاني قرآن كريم به زبان روسي و قرائت قرآن به زبان اصلي آن، آرزوي قلبي ميليونها نفر گرديد. اين گروهها منحصر به مسلمانان اتحاد شوروي سابق نيستند، بلكه شامل روسها و ملل اسلاو و دولتهاي اردوگاه سابق سوسياليسم و ميليونها نفر از كساني كه زبان روسي را ياد گرفتهاند نيز ميشود. در واقع كساني كه از اين كار مهم بهره ميبرند به حدود يك ميليارد نفر ميرسند.
پس از اين مقدمه، شايد عجيب به نظر آيد كه بگوييم قرآن كريم در گذشته نُه بار به زبان روسي ترجمه شده است. شايد كمتر زبان بيگانهاي را پيدا كنيم كه مانند زبان روسي، قرآن بارها به آن زبان ترجمه شده باشد. اين فراواني ترجمهها مربوط به تاريخ و جغرافياي روسيه است؛ زيرا روسيه از نظر پيوستگي با سرزمينهاي اسلامي از شرق و جنوب، از تمام كشورهاي اروپايي پيشتر است، و مدتها حاكمان مسلمان در سرزمين روسيه حكومت كردهاند، و طبيعي است كه روسيه چه به صورت صلح و چه به صورت جنگ، روابط گستردهاي با مسلمانان داشته باشد. همين امر نيز سبب شده است كه روسها از دير باز به بررسي اسلام علاقه پيدا كنند.
نخستين تصوراتي كه روسها از جهان اسلام پيدا كردند، مربوط به قرن دهم ميلادي و از رهگذر منابع بيزانسي بود كه در آنها تصويرهاي آشفته و گوناگوني از جهان اسلام به دست داده شده است. اين تصورات را جهانگردان، بازرگانان، نمايندگان سياسي و حجّاجي كه به سرزمينهاي ما سفر كردند تكميل نمودند و اطلاعات دقيقتر و مطمئنتري در اختيار آنان گذاشتند.
ميدانيم كه رهايي روسيه از حكومت زرين اسلامي حاصل وحدت اقوام روس بود كه باعث پيشروي آنان در شرق و جنوب اسلامي گرديد، به گونهاي كه امپراتوري روس از قرن پانزدهم به بعد سرزمينهاي وسيعي از اراضي اسلامي را تصرف كرد. مردم اين سرزمينها قسمت مهمي از ساكنان روسيه قيصري را تشكيل ميدادند؛ همان تشكيلاتي كه لنين از آن به «زندان ملتها» تعبير كرده است. اين همان چيزي بود كه روسها را وادار كرد كه به عنوان يك ضرورت حكومتي با قرآن كريم بيشتر آشنا شوند و روابط خود را با دولتهاي اسلامي توسعه و عمق بيشتري بخشند؛ و اين بعد از آن بود كه روسيه پس از پطر كبير به مصاف دولتهاي بزرگ اروپايي رفت و سرانجام تلاش كرد كه پس از فروپاشي دولت عثماني، در تقسيم تركه اين «مرد بيمار» شركت كند. به دنبال آن، مدارس روسي در كشورهاي اسلامي فلسطين و سوريه و لبنان تأسيس شد، و روابط خاصي به وجود آمد كه باعث اهميتدادن آنها به اسلام و مسلمين و افتتاح آموزشگاههاي شرقي و به خصوص عربي در دانشگاهها و اهتمام به ترجمه مكرر قرآن كريم به زبان روسي گرديد.
اكنون مراحل مهمي را كه تاريخ بررسيهاي اسلامي در روسيه و ترجمه معاني قرآن كريم داشته در زير بيان ميكنيم.2
در خلال قرون پانزدهم تا هفدهم ميلادي تلاشهايي براي ترجمه قرآن به زبان بلوروسي جهت تاتارهاي مسلمان كه زبان اصلي خود را فراموش كرده بودند و به زبان بلوروسي سخن ميگفتند به عمل آمد. در دانشگاه پترزبورگ نسخههايي خطي از قرآن كريم وجود دارد كه به زبان عربي همراه با ترجمه به زبان بلوروسي است و با حروف عربي نوشته شده است.
پطر كبير (كه در خلال سالهاي 1689 ـ 1725 حكومت كرد) مدرسهاي جهت آشنايي با زبانهاي شرقي تأسيس كرد، و در عهد او نخستين ترجمه كامل قرآن صورت گرفت كه در سال 1716 در پترزبورگ چاپ شد. اين ترجمه را دانشمند بزرگ روسي پتر پوسنيكوف انجام داد.
در همان سال (1716)، پس از گذشت چند ماه از انتشار ترجمه پوسنيكوف، ترجمه ديگري از قرآن كريم به زبان روسي انجام گرفت كه هرگز منتشر نشد و نسخه خطي آن در آغاز قرن بيستم به دست آمد.
در سال 1787 چاپخانه آكادمي علوم در پترزبورگ متن عربي قرآن را به صورت كامل چاپ كرد كه از لحاظ دقت و زيبايي بر تمام چاپهاي ديگر برتري داشت. اين قرآن در سالهاي 1789، 1790، 1793، 1796 و 1798 نيز تجديد چاپ شد. حروف مخصوص حروفچيني اين قرآن در پترزبورگ براي همين منظور ساخته شده بود.
در سال 1800 چاپخانه قازان كه كتابهاي اسلامي را چاپ ميكرد، به چاپ نسخهاي از قرآن مبادرت ورزيد، و تا سال 1859 حدود 83200 نسخه از قرآن را منتشر ساخت. اين چاپ از روي نسخه قبلي بود كه در شبه جزيره كريمه و تركيه و مصر و هندوستان از روي آن نسخهبرداري شده بود.
در سال 1790 سومين ترجمه روسي قرآن به قلم اديب بزرگ روسي ميخائيل وروكين (1723 ـ 1795) منتشر شد. او مدير مدارس ابتدايي و متوسطه قازان بود و در اين مدارس آموزش زبانهاي شرقي را نيز وارد كرده بود. اين ترجمه، نظر اديبان بزرگ روسي را به زيباييهاي بلاغي خود جلب كرد، و پوشكين قصيده معروف خود درباره قرآن را بر اساس آن نوشت و 23 آيه از قرآن را در آن به شعر درآورد.
در سال 1792، در شهر پترزبورگ، چهارمين ترجمه قرآن به زبان روسي منتشر شد كه كار الكسي كلماكوف بود.
در سال 1864، ترجمه ايوان نيكلايف منتشر شد. اين ترجمه در طول قرن نوزدهم رواج بسيار داشت و طي نيم قرن، پنج بار تجديد چاپ شد (سالهاي 1864، 1865، 1876، 1880، 1901).
در سال 1871، ترجمه دميتري بوگوسلاوسكي (1826 ـ 1893) كه مستقيما از زبان عربي ترجمه شده بود، به انجام رسيد. بوگوسلاوسكي دانشمندي بزرگ بود وبه خوبي از زبان عربي اطلاع داشت. ترجمه او از لحاظ دقت و سطح ادبي، امتياز يافت. اين ترجمه كه تحسين مترجماني همچون ويكتور روزن و ايگناتي كراچكوفسكي را برانگيخته بود، هرگز چاپ نشد، زيرا ترجمه ديگري كه هفتمين ترجمه به شمار ميآمد به جاي آن به چاپ رسيد.
اين ترجمه در سال 1878 در قازان به قلم گوردي سابلوكوف انتشار يافت. انتشار اين ترجمه سبب شد كه ترجمه بوگوسلاوسكي چاپ نشود.
سابلوكوف قرآن را از روي متن عربي آن ترجمه كرد. او ساليان دراز از زندگي خود را در راه انجام اين كار بزرگ صرف كرد و در هفتاد و چهار سالگي از آن فارغ شد. اين ترجمه كه پس از درگذشت او در سالهاي 1894 و 1907 تجديد چاپ شد از بهترين ترجمههاي چاپشده قرآن به زبان روسي است.
در سال 1905، چاپ مصوري از مصحف معروف سمرقند كه به خط كوفي نوشته شده بود و مشهور به مصحف عثمان بود، منتشر شد.
در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، تحقيقات مهمي از سوي عربشناسان روسي درباره اسلام و قرآن به عمل آمد؛ از جمله اين افراد ويكتور روزن، وينالي گيرگاس، واسيلي بارتولد، ايگناتي كراچكوفسكي، الكساندر اشميت، آگافانگل كريمسكي و ديگران بودند؛ و در پترزبورگ، قازان، اُرنبورگ، باكو، تفليس، تميرخان، شورا، باغچهسراي و تاشكند چاپخانههايي وجود داشت كه از حروف عربي استفاده ميكردند. در سال 1911، موسي بيگُف قرآن را به زبان تاتاري ترجمه كرد كه به علت مخالفت علماي مسلمان چاپ نشد، ولي بعدها در سال 1914 به وسيله محمد كامل تحفة اللّه همراه با متن عربي قرآن چاپ شد.
از آن به بعد قرآن به طور مكرر با حروف عربي چاپ شد، كه از جمله آنها قرآني بود كه در شهر اوفا در سالهاي 1927 ، 1956 به چاپ رسيد، و نيز قرآني كه در تاشكند در سال 1960 چاپ شد.
از اوايل قرن بيستم كارهاي ايگناتي كراچكوفسكي درباره قرآن شروع شد. او در سال 1911 مقالهاي درباره تصحيح قرائت كلمه «برأ» در چاپ فلوگل كه در سال 1858 در لايپزيك به چاپ رسيده بود منتشر كرد، و در سالهاي 1915 و 1916 نخستين سخنراني خود را درباره قرآن در دانشكده زبانهاي شرقي دانشگاه پترزبورگ ايراد كرد. در سالهاي 1922 ـ 1925 نيز تحقيقات خود را كه مربوط به تاريخ ترجمههاي قرآن در قرنهاي 15 ـ 17 به زبان بلوروسي و لهستاني در ميان تاتارهاي ليتواني بود، منتشر ساخت.
در سال 1920 مقاله كراچكوفسكي درباره واژه «نجم» در قرآن، منتشر شد. وي در سالهاي 1924 و 1940 بحثهايي را درباره ترجمهاي ناشناخته كه بوگوسلاوسكي آن را انجام داده بود منتشر ساخت.
در سال 1919، كراچكوفسكي از تهيه يك ترجمه روسي از كل قرآن خبر داد، و در پاييز سال 1921 آن را شروع كرد، و سلسله سخنرانيهايي را درباره قرآن ايراد نمود كه تا پايان عمرش ادامه داشت.
در سال 1930 و پس از نه سال از آغاز كار، كراچكوفسكي ترجمهاي از قرآن كريم را انجام داد و سپس به مراجعه و تصحيح آن پرداخت و بقيه عمرش را بر سر آن صرف كرد.
در سال 1962 ترجمه ايگناتي كراچكوفسكي منتشر گرديد.
در سال 1997، چاپ سوم ترجمه پوروخووا منتشر شد. البته ما از چاپ اول آن اطلاع دقيقي در اختيار نداريم.
از آن جا كه ارتباط من با جريان فرهنگي در روسيه برقرار نيست، آگاهي من درباره رواج يا چاپ و نشر اين ترجمه، منحصر به مطالبي است كه اداره اوقاف و شئون اسلامي دبي آن را منتشر كرده و در شماره پنجم مجله الاتحاد (17/7/1997) در ابوظبي چاپ شده است. سپس مقالهاي را خواندم كه پس از آن به وسيله احمد الخميسي خبرنگار مجله الاتحاد در مسكو تهيه شده بود و در تاريخ جمعه 8 اوت 1997 با عنوان «ترجمه معاني قرآن، سودجويي يا انجام رسالت؟ پوروخووا از اوقاف صدهزار دلار ميخواهد» به چاپ رسيده بود. در اين مقاله نظرات گروهي از دانشمندان متخصص در زبانهاي عربي و روسي منعكس شده است كه همگي از اين ترجمه انتقاد كرده و از جمله گفتهاند: پوروخووا اين ترجمه را از روي ترجمه انگليسي انجام داده و نه عربي، و در آن شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد او تسلط كاملي به زبان انگليسي و روسي هم نداشته است.
بعضي از منتقدان اين ترجمه گفتهاند: «اين ترجمه با قرآن كريم مطابقت ندارد»، و بعضي گفتهاند: «ترجمه مطابق اصل نيست و پر از خطاها و لغزشهاست و به صورت ترجمه ركيك شعري است، به خصوص اينكه پوروخووا به عنوان يك شاعر شناخته نشده است تا بتواند ترجمهاي شعرگونه پديد آورد؛ بگذريم از اين كه ترجمه شعر گونه قرآن روا نيست».
در مجله نامبرده نمونههايي از خطاهاي فاحشي آورده شده كه بعضي از دانشمندان آنها را در مورد اين ترجمه مطرح كردهاند، و بعضي از آنان به عبارتي كه پوروخووا از مونتگمري وات خاورشناس انگليسي درباره حضرت محمد(ص) نقل كرده و سخني نكوهش آميز در شكل مدح است، خرده گرفتهاند، و يا كار پوروخووا را كه خود را مؤلف قلمداد كرده و روي كتاب نوشته است:« جميع حقوق چاپ و نسخه برداري و عكس برداري اين چاپ مخصوص مؤلف است»، مورد اشكال قراردادهاند. همانگونه كه موضع مجله ايزويستيا را درباره پوروخووا نكوهش كردهاند كه در مصاحبهاي كه با او انجام داده، وي را بانوي دوم اسلام پس از خديجه كه به رسول خدا ايمان آورد، معرفي نموده است. به هر حال مجله الاتحاد كار درستي كرده آن جا كه پرسيده است: آيا ترجمه قرآن كريم منبعي براي سود جويي است يا انجام رسالت است؟ و اما سخني كه بر ضد اداره اوقاف عنوان ميشود، همان است كه در پايان آن مقاله آمده است؛ به اين بيان كه ترجمه مزبور پس از اظهار نظرهايي كه دانشمندان متخصص در اين باره كردهاند، متروك است. اين گونه بود كه ترجمه مزبور از آغاز پيدايي، مورد ارزيابي علمي قرار گرفت، و آنچه در مجله الاتحاد آمده بود براي نفي اين توجه كافي بود، جز اين كه مقاله ياد شده در همان حال ما را براي تحقيق بيشتر برانگيخت، زيرا باور كردن تمام آنچه در آن مقاله آمده بود دشوار مينمود؛ تا اين كه چاپ سوم اين ترجمه و دو ترجمه سابلوكوف و كراچكوفسكي به دست ما رسيد. نخستين چيزي كه ناگهان با آن رو به رو شديم اين بود كه چاپ سوم ترجمه همان خطاهايي را كه منتقدان به آن اشاره كرده بودند در برداشت، به خصوص درباره واوهاي قسم كه دربعضي از سورهها آمده است. اين واوها قصهاي دارند كه خلاصه آن چنان كه در آن مقاله آمده اين است: «هر واو قسمي كه در قرآن آمده، مانند سوره «الشمس» و «الضحي»، نزد پوروخووا به يك چيز بيمعنايي تبديل شده است، زيرا او از انگليسي ترجمه تحت اللفظي كرده وچون معادل واو قسم در انگليسي In sain of ميباشد، او با ترجمه تحتاللفظي اين عبارت به زبان روسي چيزي را نوشته است كه به معناي «قسم به آفتاب» نيست، بلكه به معناي «علامتي بر آفتاب» است. اين كار نشان دهنده ضعف مترجم در فهم هر دو زبان انگليسي و روسي است».
به هر حال چاپ اخير اين ترجمه اين گونه تعبيرها را در بر دارد: علامت آفتاب، علامت ماه، علامت روز و علامت شب! همچنين اين ترجمه، مقدمه مونتگمري وات را كه ناراحتي خوانندگان را برانگيخته است به همراه دارد. از سوي ديگر در صفحه پنجم اين چاپ چنين آمده است: «حقوق نقل و چاپ و اقتباس و نشر براي مؤلف محفوظ است.» و در بالاي آن نوشته است: اين ترجمه از سوي الازهر شريف و با موافقت وزارت شئون اسلامي و اوقاف دولت امارات عربي متحده به دريافت اجازه نايل شده است.
اين موارد سبب شد كه ما درباره اين ترجمه و آنچه به عنوان تفسير در صفحات آن آمده است بررسي بيشتري انجام بدهيم. البته هدف ما دخالت در اين كار و اظهار نظر پيرامون همه موضوعات نيست، چون وقتي موضوع از چهارچوب علمي خود خارج شود، به نوعي به ستيزه و درگيريهاي لفظي تبديل ميشود كه هيچ كس از آن پيروز بيرون نميآيد. از چيزهايي كه ما را از اين كار منصرف ميكرد، پرسش ما درباره مشروعيت اين ترجمه و طبعا مشروعيت نقد آن بود؛ زيرا كسي كه عربي را نميداند، چگونه به خود حق ميدهد كه معاني قرآن را ترجمه كند و حتي خودش را به عنوان مؤلف جا بزند؟! همين قدر ميگويم كه اين ترجمه جهتي جز جهت علمي دارد و به دنبال هدفي است كه مجله الاتحاد آن را كشف كرده است.
يكي ديگر از چيزهايي كه ما را از بررسي اين ترجمه منصرف ميكرد، حاشيههاي فراوان و عجيبي بود كه به عنوان تفسير در اين ترجمه آمده و در آن نام تعدادي از متفكران و فلاسفه اروپايي ذكر شده است؛ در صورتي كه كتاب خدا از اين گونه سخنها بي نياز است. يكي ديگر از عوامل بررسي نيز، توجه عموم نسبت به اين ترجمه بود.
ولي عوامل ديگري وجود داشت كه ما را به مشاركت وادار ميكرد، زيرا پيش از هر چيز اين كار مربوط به كتاب خداست، و ديگر اين كه اين ترجمه در شهر دمشق چاپ شده است ... مهمتر اين كه اين ترجمه موافقت الازهر شريف را با خود دارد. اخيرا مقرر شد كه در دانشگاه آلالبيت، كنگره ترجمههاي قرآن كريم به زبانهاي بيگانه منعقد شود، و اين دانشگاه صاحب اين ترجمه را موظف نمود كه مقالهاي درباره ترجمههاي قرآن به زبان روسي و به خصوص ترجمه اخير بنويسد، چون اين ترجمه به طور وسيعي منتشر شده و نشانگر واقعيتهاي موجود در ترجمههاي قرآن به زبان روسي است. آري به خاطر اين عوامل بود كه هر گونه ترديدي از ميان رفت.
از آن جا كه اين كار، كاري بس مهم است و پيش از ما نيز انتقاد كنندگان نظرات خود را درباره ترجمه بعضي از سورههاي قرآن ابراز داشتهاند، ما ترجيح داديم كه ده سوره اول قرآن را از فاتحه و بقره تا پايان سوره يونس در اين ترجمه بررسي كنيم و نظر خود را ارائه دهيم، بدان اميد كه ديگران توفيق يابند كه اين كار را تا پايان قرآن انجام دهند و نظر نهايي خود را درباره اين موضوع مهم ابراز دارند.
بررسيهاي ما در ارتباط با آنچه از اين ترجمه خواندهايم در چند بخش خلاصه ميشود:
1 ـ بخشهايي از آيات قرآني ترجمه نشده است. از جمله:
ـ پايان آيه 186 سوره آل عمران: وان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور.
ـ پايان آيه 12 سوره نساء: غير مضار وصية من اللّه و اللّه عليم حليم.
ـ وسط آيه 54 سوره مائده: يجاهدون فيسبيل اللّه.
ـ در آيه 60 سوره توبه يكي از موارد مصرف زكات را حذف كرده و اين در ضمن تصرفي است كه در متن به عمل آورده، به اين صورت:
آيه شريفه ميفرمايد: «انما الصّدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤلّفة قلوبهم و في الرّقاب و الغارمين و في سبيل اللّه وابن السّبيل فريضة من اللّه واللّه عليم حكيم».
مترجم ياد شده آيه را چنين ترجمه كرده است:
«صدقات فقط براي فقراست و آنان كه نيازمندند و براي كساني كه بر تحصيل آن اشراف دارند و آنان كه دلهايشان ميل (به اسلام) دارد و براي آزاد ساختن (اسيران و بردگان) از بندگي (و براي كساني كه مفلس شدهاند و نياز شديدي دارند) و كساني كه از راه دور آمدهاند. اينها فريضه خداوند است و خداوند دانا به هر چيزي و حكيم است.»
در اين آيه «و في سبيل اللّه» ترجمه نشده است؛ اما كراچكوفسكي آيه را به دقت ترجمه كرده است.
ـ آخر آيه 101 سوره توبه: «ثم يردون الي عذاب عظيم» ترجمه نشده است.
ـ آخر آيه 54 سوره يونس: «وقضي بينهم بالقسط وهم لايظلمون» ترجمه نشده است.
خوب است اشاره كنيم كه همه اين موارد كه ترجمه نشده، در دو ترجمه سابلوكوف و كراچكوفسكي ترجمه شده است.
2 ـ خواننده ملاحظه ميكند كه مترجم بعضي از آيات را مطابق ميل خود ترجمه كرده است، و ميتوانيم بگوييم كه بعضي از آيات در مسير معيني قرار گرفتهاند، از جمله آيه 43 سوره مائده كه ميفرمايد: وكيف يحكمونك وعندهم التوراة فيها حكم اللّه؛ كه به اين صورت ترجمه شده است: آنان چگونه تو را داور تعيين ميكنند در حالي كه تورات كه همان حكم خداست، نزد ايشان است؟!
همچنين در آيه 127 سوره اعراف چنين ميخوانيم: قال سنقتل ابناء هم و نستحيي نساءهم وانّا فوقهم قاهرون.
اين آيات چنين ترجمه شده است: فرعون (به آنان) پاسخ داد كه «به زودي همه پسراني را كه نزدشان است ميكشيم و جز دختران را زنده نميگذاريم و در اين صورت بر آنان غلبه خواهيم كرد.»
آن گاه مترجم به عنوان تفسيرِ ترجمه، از سفر خروج، باب اول 15ـ22 اين جملات را نقل ميكند:
«و پادشاه مصر به قابلههاي عبراني كه يكي را شفره و ديگري را فوعه نام بود امر كرد. گفت چون قابلهگري براي زنان عبراني بكنيد و بر سنگها نگاه كنيد اگر پسر باشد او را بكشيد و اگر دختر بود زنده بماند. لكن قابلهها از خدا ترسيدند و آنچه پادشاه مصر بديشان فرموده بود نكردند بلكه پسران را زنده گذاردند ... و فرعون قوم خود را امر كرده گفت هر پسري كه زاييده شود به نهر اندازيد و هر دختر را زنده نگهداريد.»
ـ در بعضي از موارد، آيات به گونهاي ترجمه شده كه حرارت متن قرآني را از بين برده و روح مطلب را از آن گرفته است. مثلاً در آيات 190،191،192،193 از سوره بقره صداي حق بلند ميشود و به قيام براي ياري حق و عدل ندا سر ميدهد و كساني را كه مورد تعدي و ستم قرار گرفتهاند به انتقام فراميخواند، و همه اينها با اين دعوت همراه است كه حدود حق و عدل رعايت شود: «از حد خود تجاوز نكنيد»، «فتنه شديدتر از قتل است»، «اگر باز ايستادند خداوند آمرزنده و مهربان است»، «تعدي جز برستمكاران روا نيست».
متن آيات چنين است:
و قاتلوا في سبيل اللّه الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا انّ اللّه لايحب المعتدين (190) و اقتلوهم حيث ثقفتموهم واخرجوهم من حيث اخرجوكم والفتنة اشد من القتل ولا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتي يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين (191) فان انتهوا فانّ اللّه غفور رحيم (192) وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدّين للّه فان انتهوا فلا عدوان الاّ علي الظّالمين (193).
اين نداي الهي ، نزد مترجم به صورت يك پند معمولي كه به كودك داده ميشود در آمده است. مترجم،ضميرهاي جمع را به مفرد ترجمه كرده و فعل امر «قاتل» و مشتقات آن را در مواردي ناديده گرفته و در برابر آنها واژهاي را به كار گرفته كه در زبان عربي به «نضال » (ستيز) قابل ترجمه است.
مترجم ميگويد:
«در راه خدا فقط با كساني كه با تو در ستيزند جنگ كن و از آنچه اجازه داده شده تجاوز مكن كه خدا تجاوزگران رادوست ندارد (اين تعبير دقيقا از كراچكوفسكي اخذ شده است). دشمنان را در آن مكاني كه پيدايشان ميكني سركوب كن و آنان را از جايي كه تو را اخراج كردهاند اخراج كن، كه ظلم و فتنه بدتر از مرگ است؛ ولي نزد ديوارهاي مسجد الحرام ستيزه مكن تا دشمنت دست نگه دارد. ولي اگر دراين مكان ستيزه با تو را آغاز كرد، او را بكش؛ سزاي كافران اين چنين بايد باشد. اما اگر دشمن ستيزه با تو را متوقف كرد ،پروردگار ما آمرزنده و مهربان است. و بر ضد آنان تا اين لحظه ستيزه كنيد تا فتنه و ستمي نباشد و عدالت و ايمان به خدا برتري كند. تا آن گاه كه دشمن از ستيزه با شما دست برداشت، اسلحه خود را به زمين بگذاريد و كساني را كه فتنه انگيزي ميكنند از خود دور كنيد».
مترجم چه ميخواهد بگويد؟ و براي چه خطاب نزد او عوض ميشود؟ همچنين قرآن با همين شيوه و با شدت و تندي در آيه 246 از همين سوره سخن ميگويد، ولي در ترجمه،اين شيوه عوض ميشود:
الم ترالي الملأ من بنياسرائيل من بعد موسي اذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملكا نقاتل في سبيل اللّه قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا قالوا و مالنا الاّ نقاتل في سبيل اللّه و قد اخرجنا من ديارنا وابنائنا فلمّا كتب عليهم القتال تولّوا الاّ قليلا منهم واللّه عليم بالظالمين.
براي چه در ترجمه اين آيه باز هم ضميرهاي جمع به صورت مفرد ميآيد اما كلمه «قتال» به معناي درست خود بر ميگردد و حرارت جمله به يك درجه معمولي بر گردانده ميشود و ترجمه به صورت زير در ميآيد؟!
«آيا تو آن بزرگان ريشهدار بني اسرائيل را نديدي، همانان كه پس از موسي بودند، هنگامي كه به پيامبري كه ميانشان بود گفتند: به ما پادشاهي بده تا در راه خدا بجنگيم، و او گفت: آيا ممكن است شما هنگامي كه برايتان جنگيدن معين شد نجنگيد؟ جواب دادند: ما را چه شده است كه در راه خدا نجنگيم در حالي كهاز ديار خود اخراج شدهايم و ما را از پسرانمان دور كردهاند؟! اما هنگامي كه براي آنان جنگيدن مقرر شد، جز گروهي از آنان همه پشت كردند، و خدا به خوبي ستمگران را تشخيص ميدهد».
چرا دو قطعه مشابه با دو روش مختلف ترجمه ميشود؟ آيا اين همان سياست دوگانگي معيارها در بيان يك مفهوم قرآني نيست؟ همين مطلب در چيزي كه مترجم آن را تفسير ميداند نيز وجود دارد، و به رغم اين كه مضمون آن چهار آيه روشن است و نيازي ندارد كه ذهن خود را در تدبر معناي آن به زحمت اندازيم، مترجم براي آنها تفسيري بيان ميكند كه با آن آيات تناسب ندارد، بلكه با آيه 62 سوره احزاب تناسب دارد كه ميفرمايد: «سنة اللّه في الذّين خلوا من قبل و لن تجد لسنة اللّه تبديلاً». او در حاشيه چنين ميآورد:
«همان گونه كه در دو سطر اخير آيه آمده سخن در اين جا راجع به حد الهي براي بشر است، همان كساني كه كتاب آسماني به سوي آنان نازل شده است. سعدبن معاذ فرمانده سپاه محمد[ص] راجع به دشمنان اسلام روشي را به كاربرد كه با حد الهي كه در كتابهاي گذشته [كتاب مقدس] آمده مطابقت دارد (عهد قديم 220، 10 ، 18) همان گونه كه در قرآن (سوره بقره آيات 190ـ192) نيز آمده است. در كتاب مقدس چنين ميخوانيم: (البته مترجم فقط قسمتي از متن را آورده ولي ما همه آن را ميآوريم، همان گونه كه آيات قرآني را به طور كامل آورديم.)
«چون به شهري نزديك آيي تا با آن جنگ نمايي آن را براي صلح ندا بكن. و اگر ترا جواب صلح بدهد و دروازهها را به روي تو بگشايد آنگاه تمامي قومي كه در آن يافت شوند به تو جزيه دهند و ترا خدمت نمايند. و اگر با تو صلح نكرده با تو جنگ نمايند پس آن را محاصره كن. و چون يهوه خدايت آن را به دست تو بسپارد جميع ذكورانشان را بدم شمشير بكش. ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد يعني تمامي غنيمتش را براي خود به تاراج ببر و غنايم دشمنان خود را كه يهوه خدايت به تو دهد بخور. به همه شهرهايي كه از تو بسيار دوراند كه از شهرهاي اين امتها نباشند چنين رفتار نما. اما از شهرهاي اين امتهايي كه يهوه خدايت تو را به ملكيت ميدهد هيچ ذي نفس را زنده مگذار. بلكه ايشان را يعني حتّيان و اموريان و كنعانيان و فرزّيان و حوّيان و يبوسيان را چنانكه يهوه خدايت ترا امر فرموده است با لكلّ هلاك ساز».3
تطابق ادعايي مترجم ميان متن قرآن (آيات چهارگانه سوره بقره) و متن كتاب مقدس كه مترجم در تفسير آورده چگونه و كجاست؟
3 ـ مترجم در تفسير خود به عنوان يك دانشمند ذوفنون خودنمايي ميكند و نظريات خود را در فقه، تفسير، تاريخ، فلسفه، زبانهاي باستاني و غير آن ابراز مينمايد، ولي خواننده ملاحظه ميكند كه او در بعضي از موارد حقيقت را به طور كامل منعكس نميكند. او در آغاز مقدمه خود كه به زبان روسي است از جمعآوري قرآن در عهد عثمان سخن ميگويد و اين كه عثمان نسخههاي مورد اعتماد خود را به چهار سمت زمين فرستاد: به شرق (بابل، ايران و فارس)، به غرب (مصر، وادي نيل)، به شمال (بلاد شام، سوريه، لبنان و اردن)، به جنوب (يمن و سواحل افريقا در مجاورت يمن). در اين جا چگونه است كه نامي از فلسطين كه در بلاد شام است برده نميشود؟!
پس از آن، مطلبي را ميخوانيم كه مفتي روسيه را براي دادن تذكر برانگيخته و چنان كه در مجله الاتحاد آمده، او نامهاي به الازهر شريف نگاشته و در آن تأييد يا تكذيب ادعاي پوروخووا را مبني بر اين كه الازهر ترجمه او را تأييد كرده درخواست نموده است. آن مطلب اين است:
«آگاهي اروپاييان درباره محمد[ص] در خلال يك قرن و نيم راهي طولاني پيموده است. آنان نظر دادهاند كه محمد[ص] يك معلم كذاب بود كه از سوي شيطان به او وحي ميشد؛ و اين در پي كوششهايي بود كه مذهب او را به عنوان مذهب دوم در مقايسه با يهوديت و مسيحيت قلمداد ميكرد، و حتي دين اسلام را در نبرد با يهوديت و مسيحيت معرفي مينمود.»
اين جهت گيري در برابر حضرت محمد[ص] به صورتهاي گوناگون در ترجمه تكرار شده است. از جمله اين كه از پيامبر اسلام همه جا به عنوان محمِّد ياد ميشود، در حالي كه اهل تحقيق ميدانند كه اين نوع نام بردن از پيامبر در ادبيات اروپايي از روي عمد بوده و به همين سبب كراچكوفسكي اين شيوه را به كار نبرده مگر در استشهادهايي كه از مصادر اروپايي داشته كه طبعا مطابق با يك شيوه علمي است، و او در غير اين موارد نامگذاري صحيح قرآني محمَّد را به كار ميبرد. و اين چيزي نيست كه بر پوروخووا پنهان باشد، چون او به ترجمه كراچكوفسكي عنايت دارد.
نيز مترجم ــ چنان كه به زودي خواهيم ديد ــ اصرار دارد كه كلمه «مسلم» را از حضرت ابراهيم و فرزندان او دور كند. او هر چه در توان دارد به عمل ميآورد تا ميان ابراهيم و محمد[ص] جدايي بيندازد، هرچند اين كار به تحريف ترجمه كشيده شود. در آيه 68 از سوره آلعمران چنين آمده است: «انّ أولي النّاس بابراهيم للّذين اتّبعوه و هذا النّبي و الذّين آمنوا»، و سابلوكوف و كراچكوفسكي اين آيه را بر اين اساس ترجمه كردهاند كه واو در «و هذاالنبي» واو عطف است، ولي پوروخووا به اين شكل ترجمه ميكند:
«ميان مردم كساني طبعا به ابراهيم نزديكترند، و آنان كساني هستند كه از او پيروي نمودهاند، مانند اين پيامبر و كساني كه با او به خدا ايمان آوردهاند».
و در آيه 92 از سوره مائده چنين ميخوانيم: «واطيعوا اللّه واطيعوا الرسول»، سابلوكوف و كراچكوفسكي كلمه «اطيعوا» را دوبار ترجمه كردهاند (همان گونه كه در آيه دو بار آمده)، ولي پوروخووا چنين ترجمه ميكند: و اين چنين خدا و پيامبر را اطاعت كنيد.
آنچه در ترجمه پوروخووا روشن است اين است كه وقتي از ترجمه كراچكوفسكي نقل ميكند سعي دارد كه مفردات آن را عوض كند و از مترادف آنها استفاده نمايد؛ كاري كه گاهي به تغيير معني كشيده ميشود. مثلاً در آيه 35 سوره انعام ميخوانيم: «و ان كان كبر عليك اعراضهم»، و آيه چنين تمام ميشود: «...فلاتكوننّ من الجاهلين». كراچكوفسكي اين آيه را با دقتي علمي كه از او سراغ داريم ترجمه ميكند، ولي در ترجمه پوروخووا چنين ميخوانيم:
«و اگر تحقير آنان بر تو گران است... پس (اي محمد) از نادانان مباش».
همچنين در آيه 147 سوره انعام ميخوانيم: «فان كذّبوك»، و در ترجمه تفسيري ميخوانيم: «(اي محمد) اگر تو را تكذيب كردند».
از موارد عجيب اين ترجمه، شرح يا تفسيري است كه مترجم درباره داستان زيدبنحارثه كه در سوره احزاب وارد شده، آورده است. در اين آيه ميخوانيم: «واذتقول للذي انعم اللّه عليه و انعمت عليه امسك عليك زوجك واتق اللّه وتخفي في نفسك ما اللّه مبديه وتخشي النّاس واللّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضي زيد منها و طراً... تا آخر آيه.
مفسران در شرح اين آيه بسيار سخن گفتهاند. از بهترين نوشتههايي كه در اين باره خواندهايم چيزي است كه دانشمند اندلسي عبدالرحمن سهيلي (متوفي 581) در كتاب خود التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام4 آورده است. او در آن جا از زيد به عنوان كسي ياد كرده كه خداوند او را از امتيازي برخوردار ساخته كه هيچ يك از ياران پيامبر اسلام(ص) را از آن برخوردار نساخته و آن اين است كه نام او را در قرآن آورده است ... پس چگونه است حال كسي كه نام او به عنوان قرآن هميشه تلاوت ميشود و همواره مردم دنيا وقتي قرائت قرآن ميكنند آن راميخوانند و اهل بهشت نيز چنين ميكنند.
و اما عبداللّه يوسف علي (كه پوروخووا اطلاع وسيعي از ترجمه او دارد و در تفسير خود از آن بسيار گرفته است بي آن كه به مصدر آن اشاره كند) داستان زينب و زيدبن حارثه را به تفصيل و با يك روحيه درست اسلامي شرح ميدهد و در زمينه مفهوم «پسرخوانده» و نيز طلاق زينب و ازدواج وي با پيامبر، توضيحاتي گسترده در پاورقي ميآورد و درباره ديگر همسران پيامبر كه زينب دختر جحش يكي از آنان بوده نيز سخن ميگويد و موضوعات را در همان جايگاه واقعي و انساني درست قرار ميدهد. ما به آوردن متن دو حاشيه او در اين زمينه اكتفا ميكنيم:
3724- تمام حقايق عالم به خدا بازگشت ميكند. وقتي يك ازدواج موفق نبود اسلام اجازه ميدهد كه عقد آن فسخ شود مشروط بر اين كه تمام مصلحت هاي مربوط به آن حفظ گردد.به نظر ميرسد كه در اين جا قضيّه مهمي نبوده كه مورد توجه قرار گيرد.اين كار باعث احترام زينب ميشد و سبب گرديد ميل قلبي او را تا اندازه زيادي به اين معني جلب كند كه مقام او بالا رود تا امّ المؤمنين شودبا تمام شرافت و مسئوليتي كه اين مقام دارد.
3706- اكنون به موضوع منزلت همسران پيامبر ميپردازيم. موقعيت آنان مانند موقعيت زنان يا همسران معمولي نبود، زيرا آنان وظيفهها و مسئوليتهاي ويژهاي داشتند. نخستين پيوند پيامبر[ص] در دوران جواني با خديجه بود... آن هم بر اساس دو محور كه در پيوند هاي بعدي نيز حاكميت داشت: 1ـ مهرباني و شفقت درباره بيوه زناني كه در رنج و مشقت زندگي ميكردند و امكان اين نبود كه آنان را در آن موقعيت اجتماعي به نحو ديگري اداره كنند. 2ـ كمك به پيامبر در انجام مسئوليتهاي فرماندهي در مورد زناني كه ازدواج با آنان باعث ارشاد و حفظ آنان در خانواده بزرگ اسلامي ميشد، چون زنان و مردان حقوق اجتماعي نزديك به هم دارند.
مثلاً عايشه دختر ابوبكر باهوش و درس خوانده بود. او در حديث در آن قسمت كه مربوط به زندگي پيامبر است، مرجع مهمي به شمار ميرود. يا زينب دختر خزيمه زندگي خود را وقف فقرا كرده بود و به او «مادر فقرا» لقب داده بودند. زينب دوم كه دختر جحش بود نيز از دسترنج خودش به فقرا كمك ميكرد، چون او در كار با پوست مهارت داشت. همه زنان پيامبر با وجود مقام بالايي كه داشتند، به عنوان مادران امت همواره كار و مساعدت ميكردند و زندگي آنان يك زندگي تن پرورانه و كسالت بار نبود، و آنان مانند كنيزان پادشاهان نبودند كه براي لذت جويي خود يا همسرانشان باشند. به همسران پيامبر گفته شده بود كه اگر آنان فقط زندگي دنيا و زينت آن را بخواهند جايي در اين خانواده مقدس ندارند و اگر چنين ميكردند امكان آن بود كه پيامبر از آنان جدا شود.
اما پوروخووا كه ترجمه يوسف علي را خواندهاست ــ به طوري كه در مقدمه يادآوري كرده ــ در موضوعاتي كه اهميتي كمتر از اين دارد، حاشيههايي ميزند كه گاهي از يك صفحه تجاوز ميكند، ولي جريان زيد و زينب جز در يك قطعه كوچك نيامده و جريان از هر نوع اعتباري خالي است و به قصهگوييهايي شباهت دارد كه پيامبر خدا از آن منزه است. او در تعليقه 1829 ميگويد:
«سخن در اين جا درباره پسر خوانده پيامبر زيد بن حارث (!) از نسل حميريهاست. عربها او را اسير كردند و محمّد[ص] مدتها پيش از بعثت خود او را خريد. رفتارش با او با مهرباني و مانند يكي از پسرانش بود كه محمد[ص] به طور آشكار نزد حجر الاسود به آن قسم خورده بود. وقتي زيد به سن ازدواج رسيد، محمّد[ص] دختر عمه زيباي خود زينب را به همسري او در آورد و مهريه خوبي هم به او داد. اين ازدواج هشت سال پيش از هجرت در مكه اتفاق افتاد و بعدها معلوم شد كه اين ازدواج بسيار نامناسب بوده است. به زينب كه به طبقه برتري از اريستوكراسي مكه تعلق داشت، با چشم حقارت مينگريستند، چون همسر يك برده سابق بود كه پسر عمويش او را خريده بود. از اين گذشته قيافه شوهرش كه از هرگونه زيبايي خالي بود با او برابري نميكرد. اين بود كه زينب خيلي زود، مايل به طلاق شد، چون وضع حقارت آميز او باعث اهانت زينب بود. پيامبر از او خواست كه درنگ كند (سطر سوم از اشعار [در ترجمه پوروخووا]) تا اين ازدواج كه سالها ادامه يافته بود باعث حرف و حديث مردم نباشد، ولي ازدواج امري زميني است؛ و از چيزهايي كه با رحمت خدا منافات دارد اين است كه مردم را به تحمل رنجهاي يك پيوند نامناسب وادار كني؛ پيوندي كه انتظار آن ميرفت كه رضايت و خوشبختي را فراهم آورد.»
احساس نيرومندي كه در زينب آشكار شد و احساس متقابل زيد در اين باره، سرنوشت اين ازدواج ناموفق را تعيين كرد. منزه است خدايي كه با اراده خود دلها را عوض ميكند.
4. از مهمترين چيزهايي كه به طور ثابت در اين ترجمه ديده ميشود و مترجم به آن ملتزم بوده اين است كه او هيچگاه واژه «اسلام» را به اسلام، و واژه «مسلمين» را به مسلمين ترجمه نكرده و اين در حالي است كه او در مقدمه ترجمهاش اين مژده را داده كه اين ترجمه نخستين ترجمهاي است كه به قلم يك مسلمان و با دلي مؤمن به قداست و عظمت اسلام انجام گرفته است.
آري او در ترجمه خود چنين روشي را دنبال نموده، مگر در مواردي كه چارهاي جز آن نبوده است. البته در اين موارد هم سعي كرده است براي خود راهي بيابد. طبيعي است كه با چنين روش ثابتي كه حاكم بر اين ترجمه است، ترجمه مورد نظر از آنچه ديگر ترجمهها بر آن اجماع كردهاند بيرون ميرود؛ ترجمههايي همچون ترجمه يوسف علي، ترجمه امريكايي ايروينگ و ترجمه رشيد كسّاب و ترجمه تركي و آلبانيايي و فرانسوي (چاپ سوم طبع بيروت) و اردو و هاوسا، كه آنها را در كتابخانه آل البيت ديدهايم.
پيش از آن كه اين موارد از ترجمه پوروخووا را بررسي كنيم، عذري را كه او براي ترجمه نكردن كلمه مسلم به مسلم آورده ذكر ميكنيم. او در ترجمه آيه 128 سوره بقره «ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك»، اين واژه را به تسليم شونده و اطاعت كننده ترجمه كرده و در پاورقي شماره 60 ميگويد:
«مسلم در اصل اطاعت كننده خدا و كسي است كه خود را به خدا تسليم كرده و در برابر مشيت خدا خاضع است. در اين جا مناسب است كه سخنان پيامبر اسلام محمد (ص) را نقل كنيم كه فرمود: «هر انساني مسلمان متولّد ميشود، يعني در برابر پروردگارش خاضع است، و تنها پدر و مادر او هستند كه او را يهودي يا نصراني يا مشرك ميكنند».
اين حديث در موارد گوناگون تحريف شده است. متن آن به گونهاي كه در صحيح بخاري آمده چنين است: «حدّثنا آدم، حدّثنا ابن ابي ذئب عن الزهري عن ابي سلمة بن عبدالرحمان عن ابي هريرة قال: قال النبي(ص) «كلّ مولود يولد علي الفطرة فابواه يهوّدانه او ينصّرانه او يمجّسانه».
و در صحيح مسلم چنين است: «ما من مولود الاّ يولد علي الفطرة فابواه يهوّدانه و ينصّرانه ويمجّسانه».
مترجم، اين حديث را ميشناسد و به آن استشهاد ميكند. او دنباله حديث را نيز كه در صحيحين وارد شده است ميشناسد: من كذب عليّ متعمدا فلي••....
ترجمه او از واژه اسلام و مسلمين به اين صورت است:
ــ آيه 131 سوره بقره: اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين.
و به ياد آوريد هنگامي را كه پروردگارش به او گفت: براي من اخلاص داشته باش و او گفت به پروردگار جهانيان اخلاص دارم.
ــ آيه 133 سوره بقره: و نحن له مسلمون.
و خضوع نميكنيم مگر براي او.
ــ آيه 136 سوره بقره: لانفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون.
ميان آنان فرقي نميگذاريم و تنها براي او خضوع ميكنيم.
ــ آيه 52 سوره آل عمران: واشهد بانّا مسلمون.
و براي ما گواه باش كه ما براي كسي جز او خضوع نميكنيم.
ــ آيه 64 سوره آل عمران: فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون.
در اين صورت گواه باشيد كه ما همگي براي او خضوع ميكنيم.
ــ آيه 67 سوره آل عمران: ما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما وما كان من المشركين.
ابراهيم نه يهودي و نه ياري دهنده مسيح بود، بلكه او مخلص خدا و در برابر مشيت او خاضع بود، و به عبادت خدايي جز او نينديشيد.
ــ آيه 102 سوره آل عمران: يا ايّها الذّين آمنوا اتّقوا اللّه حق تقاته ولا تموتنّ الاّ وانتم مسلمون.
شما اي كساني كه ايمان ميآوريد و از غضب خدا ميترسيد، در برابر او چنان كه شايسته شماست خضوع كنيد، و نميريد مگر در حالي كه به اراده او خضوع كننده هستيد.
ــ آيه 3 سوره مائده: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.
ببينيد اين آيه را كراچكوفسكي چگونه به دقت ترجمه كرده است:
ولي پوروخووا آن را چنين ترجمه ميكند:
امروز براي شما ميثاق دين اسلام را كامل كردم و به مشيّت خودم اسلام را براي شما انتخاب نمودم (خضوع كردن در برابر اراده من).
ــ آيه 111 سوره مائده: واشهدوا بانّنا مسلمون.
و مأمور شدم از جمله كساني باشم كه جانهاي خود را به او فروختهاند.
ــ آيه 84 سوره يونس: ان كنتم مسلمين.
اگر شما با تمام روح، براي خدا خضوع كنيد.
5. يكي از روشهاي ثابتي كه در سراسر اين ترجمه به چشم ميخورد اين است كه فعل «كَوْن» يا ترجمه نشده و يا تحريف شده است. اين فعل در اسلام مربوط به امور اعتقادي است و امر خداوند با كاف و نون است. اين فعل در زبان روسي موجود است و به صورت صيغه امر نيز به كار ميرود، و كراچكوفسكي با تمام روح علمي و صداقت آكادميك كه دارد از آن استفاده كرده است، ولي پوروخووا معناي ديگري براي اين فعل ميآورد تا از آن در ترجمه فعل «كَوْن» كمك بگيرد، مانند:
ــ آيه 117 سوره بقره: و اذا قضي امرا فانّما يقول له كن فيكون.
وقتي كاري را ميخواهد، ميگويد: باش، پس ظاهر ميشود.
ــ آيه 47 سوره آل عمران: اذا قضي امرا فانّما يقول له كن فيكون.
وقتي كاري را ميخواهد، ميگويد: باش، پس ظاهر ميشود.
ــ آيه 73 سوره انعام: ويوم يقول كن فيكون.
روزي كه ميگويد: ظاهر باش، پس ظاهر ميشود.
ــ آيه 65 سوره بقره: فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين.
به آنها گفتيم: به ميمون تبديل شويد در حالي كه مطرود و فرا افكنده از سوي بشر و خدا باشيد.
6. از چيزهايي كه در ترجمه پوروخووا ثابت است، دگرگوني ترتيب «السّموات والارض» در آيات قرآني مطابق با ذوق مترجم است كه بيم آن ميرود كه اين كار نمود ديگري از شيوه ترجمه دلخواه متن قرآني باشد، زيرا نميتوان اين ترتيب جديد را در «السّموات والارض» كه تقريبا در تمام آيات به كار رفته تصادفي دانست.
ــ آيه 129 سوره آل عمران: وللّه ما في السّموات وما في الارض.
تنها خدا مالك هر چيزي است كه در زمين و آسمان است.
ــ آيه 131 سوره نساء: وللّه ما في السّموات وما في الارض.
تنها براي خداست هر چيزي كه در زمين و آسمان است.
و اگر كافر شويد هر آنچه در زمين و آسمان است در تسلط خداست.
ــ آيه 132 سوره نساء: وللّه ما في السّموات وما في الارض.
براي خداست همه آنچه در زمين و آسمان است.
ــ آيه 17 سوره مائده: وللّه ملك السّموات والارض.
زمين و آسمان در تسلط خداست.
ــ آيه 18 سوره مائده: وللّه ملك السموات والارض.
او مالك آسمان و زمين است.
ــ آيه 40 سوره مائده: الم تعلم ان اللّه له ملك السّموات والارض يعذب من يشاء ويعذب لمن يشاء.
آيا نميداني كه سيطره بر زمين و آسمان به خدا باز ميگردد؟ هر كه را بخواهد عقاب ميكند و آن كس را كه نزد او ... باشد ميآمرزد.
ــ آيه 97 سوره مائده: يعلم ما في السّموات وما في الارض.
آنچه را كه بر زمين و آنچه را كه در آسمان است ميداند.
ــ آيه 12 سوره انعام: قل لمن ما في السّموات والارض.
بگو: براي چه كسي است هر آنچه در زمين و آسمان است؟
ــ آيه 54 سوره اعراف: خلق السّموات والارض.
آسمان و زمين را آفريد.
ــ آيه 66 سوره يونس: من في السّموات ومن في الارض.
همانا خداوند مالك همه آن چيزي است كه بر زمين و در آسمان است.
ــ آيه 68 سوره يونس: ما في السّموات وما في الارض.
همه آنچه كه بر زمين و در آسمانهاست (كلمه سماء در زبان روسي جمع بسته ميشود).
اين شيوه جديد كه در ترجمه مفردات قرآن كريم به كار رفته، واژههاي ديگري را نيز شامل ميشود، مانند:
ــ آيه 48 سوره آل عمران: والتوراة والانجيل.
ترجمه: انجيل و قانون (تورات).
مترجم اصرار دارد به جاي كلمه تورات از كلمه قانون استفاده كند. اين كلمه به همين صورت در ترجمه سابلوكوف هم آمده است.
ــ آيه 69 سوره مائده: والصابئون والنصاري.
ترجمه: ونصاري وصابئون.
ــ آيه 82 سوره مائده: لتجدنّ اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا
از ميان همه مردم كساني را كه بيشتر از همه با مؤمنان دشمناند مشركان و يهود را مييابي.
ــ آيه 91 سوره مائده: ... في الخمر والميسر.
ترجمه: در قمار و شراب.
ــ آيه 110 سوره مائده: ... والتوراة والانجيل.
ترجمه: انجيل و قانون (تورات).
ــ آيه 255 سوره بقره: لاتأخذه سنة ولانوم له ما في السّموات وما في الارض.
او به چرت و خواب ميل نميكند، و براي اوست زمين و آسمان.
7. در ترجمه ده سورهاي كه براي بررسي انتخاب كرديم، خطاهاي بسياري وجود دارد كه فهم صحيح متن قرآن را مشكل كرده و از جمله آنهاست:
ــ آيه 61 سوره بقره: ادع لنا ربّك يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و قثّائها وفومها وعدسها وبصلها.
از پروردگارت بخواه براي ما سبزيهايي كه از بالاي زمين ميرويد و خيار و پياز و عدس و سير بروياند.
(در ترجمه كراچكوفسكي، ترتيب اسمها با ضميرهايشان مانند ترتيب خود آيه آمده است).
ــ آيه 149 سوره بقره: ومااللّه بغافل عما تعملون.
خداوند از تصرفات و اعمال تو غافل نميماند.
ــ آيه 163 سوره بقره: والهكم اله واحد لا اله الاّ هو الرّحمن الرّحيم.
خداي شما يكي است و خدايي جز اللّه نيست و او رحمان و رحيم است.
ــ آيه 217 سوره بقره: والفتنة اكبر من القتل.
ستمگري و هرج و مرج، بدتر از مرگ است.
ــ آيه 249 سوره بقره: كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه.
(سابلوكوف و كراچكوفسكي نظم آيه را حفظ كرده و «فئة» را دوبار آوردهاند.)
ترجمه: چقدر شده است كه گروه كوچكي به اذن خدا بر دشمناني كه تعدادشان زياد است غلبه كردهاند.
ــ آيه 251 سوره بقره: ولولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الأرض.
آري اگر خدا بعضي از قبايل بشري را بالاي بعضي ديگر حفظ نكرده بود، زمين با مصيبت پرآشوب ميشد.
ــ آيه 256 سوره بقره: لا اكراه في الدّين قد تبين الرّشد من الغيّ فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقي لاانفصام لها واللّه سميع عليم.
او اجازه اكراه در دين را نميدهد. واضح است كه چگونه هدايت از گمراهي متفاوت است. هر كس شرّ را ترك كند و به خدا توجه نمايد، همانا براي خود پناهگاه استواري تضمين كرده است كه پريشاني در آن نيست. خدا همه چيز را ميشنود و داناست.
ــ آيه 19 سوره آل عمران: انّ الدّين عنداللّه الاسلام وما اختلف الذين اوتوا الكتاب الاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ومن يكفر بآيات اللّه فانّ اللّه سريع الحساب.
اسلام دين خداست و آنان كه تابع كتاب مقدس شدند، اختلاف نكردند؛ و اختلاف وقتي متولد شد كه معرفت و حسد به وجود آمد. و هر كس به آيات خدا ايمان نياورد خدا در خواهش او درنگ نخواهد كرد و زود پاسخ خواهد داد.
ــ آيه 75 سوره آل عمران: و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطار يؤدّه اليك ومنهم من ان تأمنه بدينار لايؤده اليك الا مادمت عليه قائما ذلك بانّهم قالوا ليس علينا في الأميّين سبيل ويقولون علي اللّه الكذب وهم يعلمون.
و در ميان اهل كتاب كساني يافت ميشوند كه اگر آنان را بر قطعههايي از طلا امين قرار دهي، آن را به آساني به تو بر ميگردانند؛ و از ميان آنان كساني نيز يافت ميشوند كه اگر آنان را فقط بر يك قطعه نقره امين قرار دهي آن را به تو بر نميگردانند مگر با كوشش بسيار، و آنان نزد شما اعلام ميكنند كه ما هيچ گونه انگيزهاي بر اين نداريم كه در مقابل نادانان امانتدار باشيم، و در اين جا و از روي آگاهي نسبت دروغ به خدا ميدهند.
ــ آيه 87 سوره آل عمران: ... والناس اجمعين.
ترجمه: ... و مردم با ايمان.
ــ آيه 110 سوره آل عمران: كنتم خير امّة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر.
و شما از همه ملتهايي كه در ميان اجناس و در همه زمانها ظاهر شدهاند بهترين آنها خواهيد بود؛ شما هستيد كه با تمام روحتان به خدا ايمان آوردهايد و به نيكويي فرمان دادهايد و شرّ را حرام دانستهايد.
ــ آيه 134 سوره آل عمران: الذين ينفقون في السّرّاء والضّرّاء والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس.
كساني كه در فراخي و تنگي انفاق ميكنند، و آنان كه در حال خوردن خشم خود از مردم در ميگذرند. (ملاحظه كنيد كه كاظمين الغيظ رابه صورت حال معني كرده است، مانند آيه زير:)
ــ آيه 14 سوره نساء: ومن يعص اللّه ورسوله ويتعدّ حدوده.
ولي كسي كه خدا و پيامبرش را معصيت ميكند در حالي كه تجاوز كننده از حدود اوست...
ــ آيه 137 سوره آل عمران: قد خلت من قبلكم سنن.
چه زياد است حوادثي كه باعث موعظه است كه پيش از شما وجود خاكي با آن زندگي كرده است.
ــ آيه 175 سوره آل عمران: انما ذلكم الشيطان يخوّف اولياءه فلاتخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنين.
شيطان به تنهايي شما را وادار ميكند كه از نزديكان بترسيد. از آنها نترسيد و فقط از من بترسيد اگر خضوع ميكنيد و ايمان ميآوريد.
ــ آيه 31 سوره نساء: ان تجتنبوا كبائر ماتنهون عنه نكفّر عنكم سيّئاتكم وندخلكم مدخلا كريما.
ولي اگر از خطاهايي كه از آنها منع شديد اجتناب كنيد شما را از هر چه بد است آزاد ميكنيم و شما را به درهاي ارزشمند (عدن) وارد ميكنيم.
ــ آيه 34 سوره نساء: واهجرو هنّ في المضاجع واضربو هنّ.
كراچكوفسكي اين آيه را با يك دقت علمي ترجمه كرده ولي ترجمه پوروخووا چنين است: در بسترها از آنها دوري كنيد (عينا از سابلوكوف گرفته شده) (و اگر اين كار سودي نداد) شما ميتوانيد آنها را (به آرامي) بزنيد.
ــ آيه 162 سوره نساء: لكن الرا سخون في العلم منهم والمؤمنون يؤمنون بما انزل اليك.
ولي نسبت به آن كساني كه در ميان آنها هستند و علوم عميقي دارند و به اين كساني كه به آنچه بر تو نازل شده ايمان آوردهاند...
ملاحظه كنيد كه اين خطاي واضح عينا از ترجمه سابلوكوف گرفته شده است.
ــ آيه 57 سوره مائده: يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا ولعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم والكفار اولياء.
اي كساني كه ايمان آوردهايد! دوستان خود نگيريد كساني را كه به عقيده شما به ديده استهزا و مسخره مينگرند و نه آنان را كه پيش از شما كتاب داده شدهاند و نه كافران را. (خطا در اين ترجمه نيز از سابلوكوف گرفته شده است.)
ــ آيه 65 سوره انعام: انظر كيف نصرّف الايات لعلهم يفقهون.
بنگر كه چگونه آيات را با راههاي مختلف براي آنان تفسير ميكنيم سپس آنان بعد از اين حيرت زده هستند.
ــ آيه 43 سوره اعراف: ونزعنا ما في صدورهم من غلّ تجري من تحتهم الانهار وقالوا الحمد للّه الذي هدانا لهذا وماكنا لنهتدي لولا ان هدانا اللّه.
به زودي كينه را از دلهايشان بر ميداريم، و به زودي نهرها از قدمهاي آنان پر ميشود، و به زودي خواهند گفت: سپاس خدا را كه ما را به سوي اين بيرون آورد، ما نميتوانستيم خودمان به سوي اين مكان خارج شويم اگر خدا ما را به سوي آن خارج نميكرد.
ــ آيه 128 سوره اعراف: انّ الارض للّه يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين.
زمين، همه در سلطه خداست و آن را به ارث ميگذارد براي اين خدمتكاران خود، براي هر كسي كه مشيّت او بخواهد.
مترجم «والعاقبة للمتقين» را به اين صورت ترجمه كرده است: اما (پايان جادّه) زندگي به سود اينان است كه (از روي رغبت از غضب خدا ميترسند و) ملتزم تقوا هستند.
در حالي كه كراچكوفسكي آيه را اين گونه ترجمه نموده است: زمين از آنِ خداست، آن را براي هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث ميگذارد و سرانجام از آنِ پرهيزگاران است.
ــ آيه 173 سوره اعراف: افتهلكنا بما فعل المبطلون.
در اين صورت آيا شايسته است كه ما را هلاك كني به سبب (خطايي) كه پيشينيان ما بدون فكر مرتكب شدهاند؟
ــ آيه 17 سوره انفال: (نام اين سوره را به سوره غنايم جنگي ترجمه كرده است) و ما رميت اذ رميت ولكنّ اللّه رمي.
وقتي تو (مشتي خاك) انداختي، تو نينداختي بلكه خدا انداخت.
ــ آيه 39 سوره انفال: وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدّين كلّه للّه فان انتهوا فانّ اللّه بما يعملون بصير.
ترجمه كراچكوفسكي: با آنان بجنگيد تا فتنهاي نباشد و دين، همه براي خدا باشد؛ و اگر باز ايستادند، پس خدا آنچه را كه انجام ميدهند ميبيند.
ترجمه پوروخووا: با آنان وارد مبارزه شويد تا آن لحظهاي كه در اين جا آشوبي و ستمي نباشد و عدالت و ايمان به خدا حكومت كند، ولي اگر خودشان را حفظ كردند... (خدا آنان را ميبخشد) كه او آنچه را كه ميكنند ميبيند.
ــ آيه 55 سوره انفال: انّ شرّ الدّوابّ عنداللّه الذين كفروا فهم لايؤمنون.
ميان تمام مخلوقات زمين كه در دست راست خدا قرار دارند، بدترينشان كساني هستند كه به هدايت خدا كافر ميشوند و به حقيقت آن ايمان نميآورند.
ــ آيه 58 سوره انفال: وامّا تخافنّ من قوم خيانة فانبذ اليهم علي سواء انّ اللّه لايحبّ الخائنين.
ترجمه كراچكوفسكي: و اگر از خيانت گروهي ترسيدي، پيمان آنان را بر اساس عدل به سويشان بيفكن كه خدا خائنان را دوست ندارد.
ترجمه پوروخووا: و اگر از گروهي از لحاظ فريب دادن ترسيدي، تعهدات خود را (بر حسب اتفاق با آنان) بيفكن تا با آنان مساوي باشي كه خدا خائنان را دوست ندارد. (اين جمله عين ترجمه كراچكوفسكي است.)
ــ آيه 28 سوره توبه: انّما المشركون نجس.
همانا مشركان نجسها هستند.
ــ آيه 108 سوره بقره: ام تريدون ان تسئلوا رسولكم كما سئل موسي من قبل.
آيا شما به زودي از پيامبرتان همان را خواهيد پرسيد كه پيش از اين از موسي پرسيديد؟!
آيه 148 سوره بقره: ولكلّ وجهة هو مولّيها.
هر كسي در اين زندگي وجهه خاصي دارد كه خدا آن را براي او تعيين كرده و همان است كه (در نماز خود) به سوي آن متوجه ميشود.
ترجمه پوروخووا امثال چنين متوني را براي كسي كه نمونههاي بيشتري بخواهد، با سخاوت تقديم ميكند! چيزي كه مايه تأسف است اين است كه خطاها و چيزهايي كه در اين ترجمه افزوده شده از روي عمد است، و مترجم متن جديدي از يك زبان بيگانه نياورده بلكه در ترجمههاي آماده تصرف كرده، و راهي را پيموده كه تجربههاي دانشمندان بزرگ آن را هموار ساخته است؛ دانشمنداني كه ساليان دراز از عمر خود را در آموختن زبان عربي و نوشتن به اين زبان و ترجمه از آن صرف كردهاند. آنان داراي روحي علمي بودند و همين امرآنان را از خطا و اشتباه حفظ ميكرد، مگر در مواردي كه عمدي نبود. ترجمه كراچكوفسكي بهترين مثال براي اين مطلب است. اين مرد، معاني قرآن كريم را با روحي بلند و به صورتي دقيق ترجمه كرده و ترجمهاي ارائه داده است كه در ميان ترجمههاي قرآن به زبانهاي بيگانه، كمتر ترجمهاي را به دقت آن ميتوان پيدا كرد. او در اين ترجمه حاشيههايي دارد كه بيشتر از حاشيههاي پوروخوواست، اما خود را به عنوان «مؤلف» قلمداد نكرده و گمان ميكنم كه هرگز به اين موضوع فكر نكرده است. به گفته دكتر احمد الخميس در مقاله خود، ترجمه او در اعماق خود بيانگر سنتهاي اسلامي است، نه به سبب حاشيههاي خوبي كه دارد، بلكه به خاطر روح اخلاصي كه در او موجود است.
خانم پوروخووا با ترجمه كراچكوفسكي كار كرده و بر اساس آن پيش رفته است ولي به اين واقعيت اعتراف نميكند، بلكه به شدّت مايل است كه ترجمهاي متفاوت با ترجمه كراچكوفسكي ارائه بدهد. او در اين راه دو روش را پيش گرفته است: يكي روي آوردن به مترادفات است، زيرا زبان روسي براي لفظ جلاله دو واژه دارد: C`H و G`fb`J، و لفظ «اللّه» AZZBn هم به كار ميرود. در هر جا كراچكوفسكي يكي از اين واژهها را به كار برده، پوروخووا آن اسم يا صفت را تبديل به ديگري كرده است؛ مثلاً در جايي كه كراچكوفسكي واژه R^BhT [ملأ] را به كار برده، پوروخووا از واژه ELZ|\`PT استفاده كرده است. همچنين تعبير ELJjÀvTV ×`ZJj^ (ساحرٌ عليم) را با Sf×jf^zV rBd`JLV و FLZT× را با \`Hjr ، جايگزين كرده است و جايگزينيهايي ديگر از اين دست. دوم اين كه كراچكوفسكي با صراحت يك دانشمند، و با صداقت و احترام، متن قرآني را بررسي كرده و آن را در اساس مطابق با متن عربي آورده است و شرحهايي بر آن افزوده كه خواننده را در فهم كلي معني كمك ميكند؛ و اين همان روشي است كه عبداللّه يوسف علي نيز در پيش گرفته است، ولي پوروخووا كه همين روش كراچكوفسكي و يوسف علي را دارد، در شرحها و اضافات خود از حدّ ترجمه كراچكوفسكي گذشته تا جايي كه متن و معناي آن را ضايع كرده است.
قرائت خود از ده سوره اول قرآن را با ذكر سه نمونه كه روش ترجمه پوروخووا را روشن ميكند، به پايان ميبريم:
ــ آيه 164 سوره بقره: ان في خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار، والفلك التي تجري في البحر بما ينفع الناس وما انزل اللّه من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها وبثّ فيها من كل دابّة وتصريف الرياح والسحاب المسخر بين السماء والارض لايات لقوم يعقلون.
ترجمه اين آيه نزد عبداللّه يوسف علي به اين صورت است:
و نزد پوروخووا چنين است:
همانا در آفرينش زمين و آسمان و جايگزيني تاريكيهاي شب به روشنايي روز، و در افلاكي كه براي نيازهاي بشر دريا را ميشكافد، و در آبي كه خداوند از آسمان نازل ميكند و به وسيله آن زندگي به زمين باز ميگردد هنگامي كه در مرگ افتاده بود، و در هر جنبندهاي كه خدا آن را در زمين پخش كرد، و در حركت و تغيير بادها كه ميان آسمان و زمين مانند خدمتگزاري ابرها را جا به جا ميكند، به حق در اينها نشانههايي براي كساني است كه ميانديشند.
روش دوم، همان گونه كه اشاره شد، التزام به متن كراچكوفسكي است با عوض كردن بعضي از مفردات و آوردن كلمه مترادف و جا به جا كردن مفردات و اصرار بر اين كه به منبع اشاره نكند.
ــ آيه 114 سوره مائده: قال عيسي ابن مريم اللّهم ربّنا انزل علينا مائدة من السّماء تكون لنا عيدا لأوّلنا وآخرنا وآية منك وارزقنا وانت خير الرّازقين.
متأسفيم كه ناگزيريم ترجمه كراچكوفسكي را نيز بياوريم:
كراچكوفسكي: عيسي بن مريم گفت.
پوروخووا: عيسي بن مريم سخن گفت.
كراچكوفسكي: خدايا پروردگارا.
پوروخووا: اي خدا، پروردگارا.
كراچكوفسكي: براي ما مائدهاي از آسمان بفرست.
پوروخووا: براي ما مائدهاي از آسمانها سرازير كن.
كراچكوفسكي: براي ما عيدي باشد.
پوروخووا: كه آن عيدي شود و نشانهاي براي تو باشد.
كراچكوفسكي: براي اول و آخر ما.
پوروخووا:براي همه از اول ما تا آخر ما.
كراچكوفسكي: ما را روزي ده.
پوروخووا: ما را به آنچه مطلوب است روزي ده.
كراچكوفسكي: و تو بهترين روزي دهندگاني.
پوروخووا: و تو بهترين روزي دهندگاني.
توجه: كراچكوفسكي از متن قرآن حتي با يك حرف واو هم منحرف نشده است.
و اما براي تصرفي كه بيحد و حساب به عمل آمده (در مقابل صراحت كراچكوفسكي كه آن نيز بيحساب است) آيه زير را مثال ميآوريم:
ــ آيه 112 سوره توبه: التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنكر والحافظون لحدود اللّه و بشرّ المؤمنين.
و مترجم با توفيق تمام، با استفاده از صيغه جمع اسم فاعل، معادل مناسبي براي نص قرآني يافته است.
پوروخووا اين آيه را چنين ترجمه ميكند:
كسي كه در حال توبه به سوي خدا متوجه ميشود؛
كسي كه خدمت ميكند و به قداست او ستايش ميكند؛
و در جهان در راه او گردش ميكند؛
و به خشوع سر خود را خم ميكند؛
و در نماز سجده ميكند؛
و به نام او امر به معروف و نهي از منكر ميكند؛
و در پاكي حدود او را حفظ ميكند؛
(آنان به زودي مژده داده ميشوند).
اين مؤمنان را مژده بده.
(پاداش بزرگي در انتظار آنان است).
در پايان، نظر ما راجع به ترجمه خانم واليريا پوروخووا هر چه باشد، و هر چه خطا و لغزش و ماجراجويي در آن باشد، به هر حال اين ترجمه به عنوان تجسم يك واقعيت در ميان ترجمههاي قرآن به زبان روسي جاي خود را باز كرده است و ناشران آن موفق شدهاند كه آن را ميان خوانندگان نشر دهند و با شيوههاي خاصي آن را رواج بخشند. البته، ما معتقديم اين رواج براي زيبايي ترجمه نبوده، بلكه عطش زيادي كه به شناخت كتاب خدا در اصل و ترجمه معاني آن در مرحله بعد وجود داشته و نيز احساسات مردم و نام شهر دمشق كه در آن جا چاپ شده، در اين رواج تأثير داشته است. علاوه بر اين بازار كتاب از ترجمههاي ديگر خالي بوده و يا ترجمهها به صورت زيبايي عرضه نشده است.
شايد خطرناكترين چيزي كه در اين ترجمه وجود دارد اين است كه ترجمه مزبور خوانندگان را به اين گمان وا ميدارد كه با مطالعه آن، قرآن كريم را به طور صحيح ميفهمند؛ و نيز اين ترجمه بر تلاشهاي فراواني كه در قرون متمادي در مكتب شرقشناسي روسي به عمل آمده است پرده ميكشد، و حتي تلاش بزرگاني مانند كراچكوفسكي ناديده گرفته ميشود، و بالاتر اين كه جلو اين آرزو را ميگيرد كه در آينده نزديك ترجمه جديد و خوبي از معاني كتاب خدا ارائه شود؛ و اين در حالي است كه اين اثر ميدان را براي ماجراجويان خالي ميگذارد. چه تضميني وجود دارد كه در روزهاي آينده شخصي پيدا نشود كه اندك شناختي از ادبيات داشته باشد و خواهان مال و شهرت باشد و ترجمهاي جديد به ما ارائه نكند، آن هم در عصري كه همه چيز در آن ممكن است و روش تحقيقات علمي استوار متروك شده است؟!
1. اصل اين مقاله به زبان عربي نگارش يافته و در تاريخ 22-25 محرم 1419ق / 18-21 مه 1998م به «النّدوة الدّولية، ترجمات القرآن الكريم الي لغات الشعوب والجماعات الاسلامية» ارائه شده است. ترجمان وحي
2. در اين اطلاعات به مقالهاي تحت عنوان «قرآن در روسيه» به قلم پتر گريازنويچ استناد ميكنيم كه به زبان عربي در كتابي به نام ابحاث جديدة للمستعربين السوفيت از سوي آكادمي علوم شوروي، هيأت تحريريه علوم اجتماعي به تاريخ 1986 در مسكو منتشر شده است، صص 249 ـ 259.
3. عهد قديم، سفر تثنيه، باب بيستم، شمارههاي 10-18 اين متن را از ترجمه فارسي كتاب مقدس آورديم. مترجم
4. التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام، تحقيق عبداللّه النقراط، منشورات كلية الدعوة الاسلامية، طرابلس، 1992، ص 259.